رییس علی جلال و آبادانی روستاهای منطقه تلنگ

رییس علی جلال و آبادانی روستاهای منطقه تلنگ

بسم الله الرحمن الرحیم

رییس علی جلال و آبادانی روستاهای منطقه تلنگ

برای اولین بار که به روستاهای تلنگ در جنوب بخش کریان از توابع شهرستان میناب در هرمزگان رفتم باغها و زمینهای کشاورزی زیادی را دیدم سر سبز و قشنگ مردمانی ساده و پاک .این فضای زیبا مرا به فکر انداخت اصالت و قدمت فعالیتهای کشاورزی از چه زمانی در این نواحی شروع شده است

رییس علی جلال و آبادانی روستاهای منطقه تلنگ

بسم الله الرحمن الرحیم

رییس علی جلال و آبادانی روستاهای منطقه تلنگ

برای اولین بار که به روستاهای تلنگ در جنوب بخش کریان از توابع شهرستان میناب در هرمزگان رفتم باغها و زمینهای کشاورزی زیادی را دیدم سر سبز و قشنگ مردمانی ساده و پاک .این فضای زیبا مرا به فکر انداخت اصالت و قدمت فعالیتهای کشاورزی از چه زمانی در این نواحی شروع شده است.وقتی به ناحیه پشته تلنگ رسیدم و میخواستم به روستای آهوگانی بروم منزل پسرعموی پدرم یار محمد جهانگیر چیزی را دیدم عجیب و آن کانال آبی بزرگی بود که از میان کوهها وتپه های صعب العبوری میگذشت و نمایان بود که این کانال ساخته دست انسان است و معلوم بود که بسیار قدیمی است ولی هنوز در آن آب سرشاری روان بود و باغها و کشاورزیهای پشته تلنگ را سیراب میکرد.متحیر شدم با چه همتی این کار انجام شده در آن زمانها که ابزار کار مردم بسیار ساده و فاقد ماشین آلات مدرن امروزی بوده است.و چه کسی دستور کار عظیمی این چنین داده حتما کسی بوده است با فکری خلاق و همتی بلند. با خود گفتم جواب این پرسشها را حتما یارمحمد جهانگیر میداند.خوب به منزل یار محمد رسیدم و پس از سلام و تشریفات مهمانداری و پس از ناهار در اتاق نشیمن همه گوش به صدای شروند محلی میدادیم که از ضبط صوت قدیمی سانیو یار محمد بلند میشد صدای عباس سنجری بود که با سوز و گداز همراه صدای چنگ یاد آور دورانی میکرد که حسرتش در چهره یارمحمد نمایان بود پیرمرد در فکر عمیقی غرق بود که یک هو از او پرسیدم پسر عمو این کانال که در پشته تلنگ حفر شده کار کیست و از کجا شروع میشود از افکار خود بیرون آمد و نگاهی به من کرد و آهی کشید و گفت هی یادش بخیر رییس علی این یادگار همت اوست اولین کسی که بفکرش رسید از رودخانه بزرگ بشکردی و مازاوی کانال آبی حفر کند تا زمینهای حاصل خیز تلنگ را آباد کند ایشان بودند سالیان بسیار دوری بیش از پنجاه سال پیش وقتی از کنار رودخانه بشکردی عبور میکردند ایستادند و نگاهی به رودخانه انداختند و پس از تآملی کوتاه به همراهان خود گفتند  با آب این رود خانه میتوان زمینهای پشته تلنگ را آباد کرد خیلیها این کار را غیر ممکن میدانستند و رای به عدم امکان آن دادند ولی همت و فکر بلند آن مرد کوهها و ناممکنها را شکست داد یکی از زیر دستان خود را بنام حاجی غلوم سندرکی با تعدادی از مردان قوی به این کار گماشت و خود قدم به قدم ناظر این عمل بزرگ بودند بسیار میامدند و با نظری منفی رای به بیهودگی این کار میدادند ولی تصمیم آهنین خان بزرگ ذره ای کم نمیشد و هنگامی که کار به تنگنا برمیخورد ایشان با چالاکی و دستورات درست کار را پیش میبرد گویا او مثل یک مهندس کارکشته بود این نشانگر حس شکوفایی و اوج خلاقیتشان بود که توانست چنین کانال آبی را از میان کوهها و تپه های بگذراند و به زمینهای هموار برساند و وقتی که آب به پشته تلنگ رسید همه دانستند که خان اشتباه نمیکرد او در اندیشه و دور نگری بسیار از همقطاران خود جلوتر بود ایشان واقعا که رهبری بودند برای مردمان بیابان و سیاستمداری درجه اول و از زمانی که آب به پشته تلنگ رسید کشاورزی و باغبانی بصورت عظیم شروع شد و کشت گندم و ارزن و علوفه برای دام فراهم شد در دورانی که دولت مرکزی اصلا در فکر آبادانی و کمک به مردم این نواحی نبود ایشان پرچمدار آبادانی شدند و چشم و دل مردم را برای زندگی بهتر روشن کردند در سایه ایشان مردم بسیاری صاحب باغ و کشاورزی شدند . چه بگویم یاد آن ایام مرا زنده نگه میدارد در اینجا که رسید پسر عموی پدرم اجازه خواست که برود نماز بخواند من هم خداحافظی کردم و رفتم بیرون.بطرف کوهی بنام کوه جنگی رفتم وقتی به قله کوه رسیدم تمام دشت تلنگ تا کلات لردک تا کریان نمایان بود باغها و کشاورزی سر سبز و زنده به طرف پشته تلنگ نظر انداختم زمینهای سبز لحظه ای چشمانم را بستم و در خیالم تصور کردم که من هم یکی از مردانی هستم که در خدمت رییس علی جلال در حفر کانال کار میکنم.سرگذشتهای زیادی را شنیده ام از ایل طاهرزه ای اگر خدا مهلت دهد همه را خواهم برایتان نوشت...........گرگ لاشار.