((( طاهرزئی )))

تارنمای طاهرزئی وبلاگی است که از حقوق قبیله طاهرزئی(گرگیج)،مردم گیاوان،منطقه و ملت بلوچ دفاع می کند

((( طاهرزئی )))

تارنمای طاهرزئی وبلاگی است که از حقوق قبیله طاهرزئی(گرگیج)،مردم گیاوان،منطقه و ملت بلوچ دفاع می کند

بیوگرافی سردار بزرگ طاهرزئی دوست مجمد کرمداد(قسمت اول)

بیوگرافی وشرح حال سردار بزرگ طاهرزئی رئیس دوست محمد کرمداد

نوشته شده توسط :مهندس عیسی بیرداد طاهرزئی

 

فهرست مطالب

 

مقدمه

۱ــ تولد و دوران جوانی                       ۹ ــاتفاقات برجسته در زمان زندگی رئیس در خلیج عربی

۲ــ قتل مهدلی تنگسیری                            ۱۰ ــجنگ عجمان و شارجه

۳ــدستگیری قاتلین مولانگ                    ۱۱ــ ملاقات رئیس با حاکم دبی(شیخ سعید بن مکتوم)

۴ــ قتل قاتل احمد شهمراد              ۱۲ ــملاقات رئیس با شیخ سلطان قاسمی حاکم شارجه

۶ ــ جنگ چه بغان                         ۱۳ــ صفات شخصی و مهارتهای فردی رئیس دوست محمد

۷ ــ بازگرداندن اسرای گیاوان (توجک و بریزگ)  از خلیج عربی به گیاوان 

۸ ــ مهاجرت قبیله طاهرزئی به خلیج عربی و بازگشت                 ۱۴ــ ساختمانها وبناها

                                                                                       ۱۵ ــ یادمانهای من از رئیس

                                                                                    ۱۶ ــ رحلت و وفات رئیس

****************************************************************

بیوگرافی سردار بزرگ طاهرزئی دوست مجمد کرمداد

(قسمت اول)

 مقدمه

اما قبل از نوشتن بیوگرافی این سردار بزرگ. می خواهم و دوست دارم از کاربران و دست اندر کاران سایت طاهرزئی تشکر کنم .بخاطر اینکه این برادران گرامی و سروران عزیز در سایت طاهرزئی و ان مسولیتی که نسبت به قبیله خود دادند  بنحوه احسن انجام می دهند.و همچنین می خواهم از بازدید کنندگان محترم  این سایت و از خواهران و برادرانی که نظر خود را در سایت طاهرزئی می نویسند تشکر کنم. اما در ادامه برادر عزیز وسر ور گرامی از من خواست که بیوگرافی این سردار بزرگ طاهرزئی را برایش بنویسم.من با کمال میل بذیرفتم .زیرا مطلع شدن و خواندن شرح حال این سردار بزرگ رئیس دوست محمد کرمداد و سایر سرداران طاهرزئی .اولا بیانگر تاریخ قبیله خوش نام طاهرزئی است و دوما در بر گیرنده تاریخ گیاوان ومنطقه است.

بیوگرافی وشرح حال سردار بزرگ طاهرزئی رئیس دوست محمد کرمداد

نوشته شده توسط :مهندس عیسی بیرداد طاهرزئی

 

فهرست مطالب

 

مقدمه

۱ــ تولد و دوران جوانی                       ۹ ــاتفاقات برجسته در زمان زندگی رئیس در خلیج عربی

۲ــ قتل مهدلی تنگسیری                            ۱۰ ــجنگ عجمان و شارجه

۳ــدستگیری قاتلین مولانگ                    ۱۱ــ ملاقات رئیس با حاکم دبی(شیخ سعید بن مکتوم)

۴ــ قتل قاتل احمد شهمراد              ۱۲ ــملاقات رئیس با شیخ سلطان قاسمی حاکم شارجه

۶ ــ جنگ چه بغان                         ۱۳ــ صفات شخصی و مهارتهای فردی رئیس دوست محمد

۷ ــ بازگرداندن اسرای گیاوان (توجک و بریزگ)  از خلیج عربی به گیاوان 

۸ ــ مهاجرت قبیله طاهرزئی به خلیج عربی و بازگشت                 ۱۴ــ ساختمانها وبناها

                                                                                       ۱۵ ــ یادمانهای من از رئیس

                                                                                    ۱۶ ــ رحلت و وفات رئیس

****************************************************************

بیوگرافی سردار بزرگ طاهرزئی دوست مجمد کرمداد

(قسمت اول)

 مقدمه

اما قبل از نوشتن بیوگرافی این سردار بزرگ. می خواهم و دوست دارم از کاربران و دست اندر کاران سایت طاهرزئی تشکر کنم .بخاطر اینکه این برادران گرامی و سروران عزیز در سایت طاهرزئی و ان مسولیتی که نسبت به قبیله خود دادند  بنحوه احسن انجام می دهند.و همچنین می خواهم از بازدید کنندگان محترم  این سایت و از خواهران و برادرانی که نظر خود را در سایت طاهرزئی می نویسند تشکر کنم. اما در ادامه برادر عزیز وسر ور گرامی از من خواست که بیوگرافی این سردار بزرگ طاهرزئی را برایش بنویسم.من با کمال میل بذیرفتم .زیرا مطلع شدن و خواندن شرح حال این سردار بزرگ رئیس دوست محمد کرمداد و سایر سرداران طاهرزئی .اولا بیانگر تاریخ قبیله خوش نام طاهرزئی است و دوما در بر گیرنده تاریخ گیاوان ومنطقه است.

 

تولد ودوران جوانی

رئیس دوست محمد در حدود صدو چهل تا صدو چهل بنج سال قبل در کلنگی گیاوان به دنیا می اید. بدر او کرمداد علی است(علی ـ کرمشاه ــ طاهر ).مادر او مریم حسین است(جسین محمود زره ) مادر حسین محمود زره تینگو طاهر است. مادر بیرداد طاهر و تینگو طاهر جهان ملک شنبه  است که از قبیله شیح می باشد.(نقل از مصطفی بیرداد)که یک سلسله جهان ملک شنبه به طایفه جمال دینیهای سیریک میرسد.

رئیس دوست محمد زمانی که به سن برداشتن سلاح می رسد.به همراه رئیس حسن وبعدا رئیس علی با قبیله میر به رهبری برکت همکاری می کنند. در ان دوره قبیله طاهرزئی را بدران سه رئیس به نامهای کرمداد علی .یار محمد موسی کرمشاه و حلال بیرداد رهبری می کردند .وبا قبیله میر به رهبری برکت متحد بودند.رهبران قبیله طاهرزئی وسه رئیس نزد برکت احترام خاصی داشته اند .زیرا قبیله طاهرزئی نقش وعامل تعیین کننده را در گیاوان و منطقه ایفا می کرد. احترام خاصی که برکت نسبت به سران طاهرزئی وبعدا سه رئیس داشته موجب رشک بعضی از میرها شده است .بدر بزرگم رئیس علی جلال می گفت که ما یعنی سه رئیس و رهبران قبیله طاهرزئی در ان زمان از همان غذایی که برای برکت بخت می شد برای ما می اوردتد.رهبران طاهرزئی در ان زمان ملقب به هوت بودند .هوت کرمداد .هوت یار محمد و هوت جلال .

 

ازدواج

رئیس دوست محمد سه بار ازدواج می کند .بار اول با دختر بزرگ جلال بیرداد به نام زرهاتون جلال.که صاحب سه دختر می شود .بنامهای حنیفه دوست محمد .گلثون دوست محمد و فاطمه دوست محمد .با فوت زوج دوست محمد زرهاتون .دوست محمد بار دیگر با دختر دیگری از جلال بیرداد بنام مریم جلال  ازدواج می کند .

که صاحب سه بسر بنام عباس .هاشم وراشد دوست محمد ویک دختر بنام بی بی هوریه دوست محمد می شود .سومین زوج رئیس دوست محمد بی بی محمد حسن است .که از یک خانواده سرشناس سرزهی می باشد.حاصل این ازدواج دو بسر بنامهای ابراهیم دوست محمد . موسی دوست محمد و یک دختر بنام تاجی دوست محمد است.ابراهیم دوست محمد کرمداد در جوانی وزمانی که با موتور سیکلت از سرزه عازم طاهروئی می شود در جاده جاسک میناب و در محل دکانهای میشی با یک ماشین تصادف می کند ودر همان زمان برادرم شهید جلال بیرداد هم به محل حادثه می رسد و سریع وی را به بیمارستان انتقال می دهند.در بمانی موسی دوست محمد هم به افرادی که همراه ابراهیم دوست محمد بودند ملحق می شود.اما ابراهیم دوست محمد در بین راه و در اثر زربه مغزی فوت می کند.ابراهیم دوست محمد صاحب فرزندی نمی شود .اما از خصوصیات شخصی او.: او انسانی خوش حضور وخوش طبع بود. شوخی می کرد .در مجلسی که او حضور داشت همه را خوشحال می کرد .من چند روز قبل از وفاتش در کردر کلنگی به همراه حاجی طاهر والهیار رئیس موسی و راشد و هاشم دوست محمد کرمداد با هم بودیم. ابراهیم دوست محمد جسم وقامتی معمولی داشت.اما در بازی زور ازمایی کب بگا که در این بازی ایستاده وروی یک با انگشتان بای دیگر را با دست مخالف می گرفتند.مهارت زیادی داشت که کسی حریف او نمی شد در کردر میناب که قبلا در بیوگرافی بدرم برایتان نوشتم.که شبها به بستر شنی رودخانه می رفتیم. اخر شب بصورت تفریحی هم بعضی مواقع جوانان کب بگا می گرفتند.ابراهیم دوست محمد در رانندگی ماشین وموتور سواری بسیار ماهر بود .یادش بخیر و گرامی باد.

اما در اینجا می خواهم این مطلب را اضافه کنم .که عبدالله خان برکت با دختر بزرگ دوست محمد کرمداد به نام حنیفه دوست محمد ازدواج می کند که از زوج اول رئیس دوست محمد است ودر زمان وضع حمل فوت می کند و فرزندی از او باقی نمی ماند.

 

قتل مهدلی تنگسیری

زمانی که سه رئیس رئیس حسن .رئیس دوست محمد ورئیس علی با برکت همکاری میکردند.محمد علی تنگسیری به بنزرک میناب می اید ودر انجا ساکن میشود. محمد علی از حمایت دولت تهران بر خوردار بوده است ودر بنزرک برای خود فرمانروایی تام الاختیار برقرار میکند .و به افراد مسلح و افراد غیر مسلح حمله ور می شده .و انها را می کشته و اموال انها را به غارت می برده و در بین مردم رعب و وحشت براه می انداخته.در ان دوره مردم گیاوان از رودان خرما می خریدند و به گیاوان می اوردند.محمد علی به مردم گیاوان حمله میکرده و اموال انها را به غارت میبرده. در یکی از حملات محمد علی یک طاهرزئی به نام جهانگیر خدابخش رشید طاهر را در کفه کلاوی و بانویی (کنیزش)را که همراه وی بوده به فتل میرساند.خبر قتل خدابخش رشید را نزد برکت می برند. در ان مجلس برکت سه رئیس طاهرزئی هم حضور داشتند .برکت بیان میکند که مهدلی دست به کشتار مردم زده و حالا یک طاهرزئی را به قتل رسانده .هیچ کس اقدامی مناسب انجام نمی دهد.واضافه میکند که من دو کوه مرد (به افراد بشکرد گفته میشد) خواهم فرستاد تا مهدلی را به قتل برسانند.سه رئیس .رئیس حسن .رئیس دوست محمد ورئیس علی به خشم می ایند.حسن یار محمد ودوست محمد کرمداد عهد میکنند که مهدلی را به قتل برسانند.اول محمد حسن دلمراد میرو را برای شناسایی مهدلی و محل زندگی مهدلی به بنزرک میناب می فرستند.محمد حسن خود را تاجر خرما معرقی میکند ومدتی در بنزرک می ماند وموفق میشود در مجلس مهدلی هم شرکت کند.و او را از نزدیک ببیند وشناسایی کند.

دور منزل مهدلی به وسیله بوته های خاردار محصور بود .که به زبان خودمان مهرغی از شنک وجود داشته .ودر خارج از مهرغ چسبیده به مهرغ(حصار خاردار)خندقی کنده شده بود.مهدلی دو سگ هم داشته که شبها به افرادی که نزدیک خانه می شدند حمله میکردند .محمد حسن دلمراد در زمان بازگشت به گیاوان مشاهدات خود رابه رئیس حسن یارمحمد ورئیس دوست محمد کرمداد بیان میکند.رئیس حسن ورئیس دوست محمد کرمداد شبی را مناسب میدانند.و به همراهی محمد حسن .حسین مهرو .و فرد بنجمی که من نام وی را نمی دانم به طرف بنزرک وبه طرف خانه مهدلی میروند.در نزدیک خانه مهدلی کمین می گیرند زمانی که شب نشینی ومجلس مهدلی تمام میشود ودیگران به منزل خود میروند.حسن یار محمد .دوست محمد کرمداد .محمد حسن دلمراد و حسین مهرو به طرف خانه مهدلی میروند.محمد حسن دلمراد که اشنایی از سگهای مهدلی داشته با خود نان و خرما وگوشت همراه می برد. و مسول رام کردن سگها میشود. وبه ان سگها غذایی که همراه داشته می دهد.حسین مهرو که مردی نیرومند وفوی هیکل بود مسول کندن شنکهای(بته های خاردار)مهرغ میشود.که با کندن چند بوته خاردار رئیس حسن ورئیس دوست محمد همزمان از خندق وبوته های خاردار می برند.دوست محمد کرمداد مهدلی را صدا می زند و بیان میکند قتل جهانگیر خدابخش رشید وزنده زیستن غیر ممکن است.

مهدلی شروع به تیر اندازی میکند.که تیری موهای رئیس حسن را هم که موهای بلندی داشت می برد.رئیس حسن ورئیس دوست محمد همزمان به طرف مهدلی شلیک میکنند.و مهدلی کشته میشود.دو رئیس بعد از شلیک با تفنگ با کلتهای راجرز خود به طرف مهدلی تیر اندازی میکنند.(مهدلی در مقایسه با ان دوره سلاح بیشرفته وخوبی داشته است).دو رئیس برای اطمینان از مرگ مهدلی بالای سر جسد مهدلی میروند.و از خانم وی میبرسند(اسم زن مهدلی شهری دختر گنگزار میباشد)  این جسده کیست؟ خانم مهدلی بیان میکند.که جسد مهدلی تنگسیری است.ودو رئیس از خانه خارج میشوند.فرد بنجمی که همراه انها بوده مسولیت نگهداری مرکبها را بر عهده داشته است.

در راه بازگشت به گیاوان در سرمست ونزدیکیهای صبح به نزدیک خانه بانویی میرسندکه مشک شیری را به سه چوب بنام بشکول اویزان کرده ومشک شیر را تکان میداده که کره را از ماست جدا کند.وبجه خود را لالایی میکرد.حسین مهرو به طرف این خانه میرود.و از بانو تقاظا می کندکه کمی از شیر های مشک خود را به انها بدهد.بانو در جواب حسین مهرو بیان میکندکه از ترس مهدلی فرار کرده اید می خواهید شیرهای مرا بخورید.حسین مهرو در جواب ان بیان میکند که مهدلی را جایی فرستاده ایم که برنگردد.(بشکول عبارت است از سه چوب که در بالا بهم بسته میشوندو سه بایه ان به شکل هرم یا منشور سه وجهی سه بایه ان در زمین قرار میگیرد*).

زمانی که خبر قتل مهدلی را نزد برکت میبرند .برکت بیان میکند که من چند نفر کوه مرد ماموریت داده ام.که مهدلی را به قتل برسانند. از بدر بزرگم رئیس علی جلال شنیدم که میگفت زمانی که خبر قتل مهدلی را نزد برکت اوردند من در ان خانه ایی بودم که برکت در ان مجلس گرفنه بود. من ایستاده بودم وبا یک بایه ان سرگ که در ان نشسته بودیم تکیه داده بودم(رئیس علی منتظر یک خبر بوده است).رئیس علی اضافه میکند . که من در جواب برکت گفتم که این کار از عهده کوه مردهای شما ساخته نیست.واین کار حتما باید کار حسن یار محمد ودوست محمد کرمداد باشد.

در ادامه بیوگرافی سردار بزرگ طاهرزئی رئیس دوست محمد کرمداد می خواهم از وقایع تاریخی که در زمان این سردار بزرگ طاهرزئی اتفاق افتاده ومرتبط با بیوگرافی و شرح حال زندگی این رئیس است وهمچنین تاریخ ان دوره گیاوان ومنطقه را بیان می کند برایتان بنویسم.

 

دستگیری قاتلین مولانگ

مولانگ از افغانستان وبیشوای مذهبی بوده است .که در زمان حکومت برکت از افغانستان به گیاوان می اید.و در عاشقان (گونمردی) گیاوان.که روستایی است بین کردر کلنگی و گزبیر و سیکویی ساکن می شود.در اینحا می خواهم برایتان بنویسم که افغانها با برکت ارتباط  داشته اند.(در ان زمان رئیس حسن به حمل و تجارت سلاح از کشورهای عربی به ایران و با اشتراک جلال برکت می برداخته است) در زمان جنگ افعانها با قوات انگلیس از طریق گیاوان وبه واسطه برکت سلاح به افغانستان می بردند.و برکت به انها یاری می رساند ( یکی از دلایل حمله دولت تهران در زمان قاجاریه که از حمایت دولت تزاری روس بر خوردار بوده به دلیل حمایت برکت از مبارزه افغانها بر علیه انگلیس بوده است .که زرافخانه و انبار اسلحه برکت را می سوزانند).در این زمان سه رهبر قبیله طاهرزئی هوت کرمداد . هوت یار محمد و هوت جلال و سه رئیس طاهرزئی بنامهای رئیس دوست محمد کرمداد . رئیس حسن یار محمد و رئیس علی جلال با قبیله میر به رهبری برکت عبدنبی هم بیمان بوداند.

مولانگ خود چند فرد مسلح داشته که با موافقت برکت در عاشقان زندگی می کردند .(سید برکت که یکی از نزدیکان مولانگ بود در دوران ما در گیاوان می زیست.و در اخر در امارات متحد عربی و در دبی ساکن شد) .یک سید دیگری هم نزد مولانگ بوده .یک روز ان سید وافراد مسلح تصمیم می گیرند که مولانگ را به قتل برسانند .و دارایی او را بردارند و از عاشقان وگونمردی گیاوان خارح شوند. وکار را زمانی  که مولانگ یک شب از منزل خارج می شود .او را در خارج از منزل به قتل می رسانند .و انبار او را برمیدارند وبه طرف میناب حرکت می کنند.همان شب خبر قتل مولانگ به رئیس دوست محمد کرمداد می رسد.رئیس دوست محمد وافرادی از قبیله طاهرزئی که در انجا حاضر بودند انها را تعقیب می کنند.و در بابرج بمانی و نزدیکیهای صبح زمانی که یک نفر مشغول ذبح یک بز بود ودیگران از خستگی در خواب بودند .دوست محمد کرمداد وافراد همراه وی انها را محاصره می کنند.رئیس دوست محمد به انها صدا می زند که تسلیم شوند.و سلاحهای خود را به زمین بگذارند .همه تسلیم می شوند . دوست محمد کرمداد انها را با اموال مولانگ به برکت که حکومت جاسک وگیاوان بوده تحویل می دهد.برکت دادگاهی از بیشوایان دینی که یک بیشوای دینی هم که همیشه همراه برکت بوده تشکیل می دهد .که ان دادگاه وان جمع فقط ان سید را مسول قتل مولانگ تشخیص می دهد و حکم قصاص اجرا می شود.

در ادامه من خانه ای گلی ویک اتاقه در محل زندگی مولانگ دیده ام یا در زمان زندگی او ساخته شده یا بعد از قتل او.

یکی دیگر از وقایعی که در زمان رئیس دوست محمد رخ می دهد  قتل فردی توسط رئیس در گوشکی گیاوان است .که من نام مقتول را نمی دانم. 

 

قتل قاتل احمد شهمراد

این فرد احمد شهمراد را به قتل می رساند که بدر جهانشاه احمد است.جهانشاه احمد در نزد برکت از خون بدر خود تنازل می دهد .دوست محمد کرمداد نمی بذیرد .قاتل احمد شهمراد همیشه مسلح بوده و یک روز هنگام صبح و زمانی که سر زمینهای خود می اید .و شروع به شخم زدن زمین با گاو و گاو اهن می کند و سخنانی هم نسبت به رئیس دوست محمد به زبان می اورد رئیس دوست محمد وچند نفر دیگر افراد طاهرزئی که در کمین ومنتظر او بودند اورا به قتل می رسانند.

 

جنگ چه بغان

یکی از این وقایع تاریخی که در زمان زندگی رئیس دوست محمد جنگ چه بغان است. که بین دو قبیله میر به رهبی برکت با قبیله طاهرزئی به رهبری سه رئیس . رئیس حسن.رئیس دوست محمد. رئیس علی رخ می دهد. من جریان کامل این جنک را قبلا نوشته ام. واگر لازم باشد و دوست دارید.میتوان ان نوشته کامل را هم در زیر اینجا به بیو گرافی رئیس دوست محمد اضافه کنید(با تیتر جنگ چه بغان).اما من فقط در اینجا از نقش رئیس دوست محمد در جنگ چه بغان برایتان می نویسم.

رئیس دوست محمد در جنگ چه بغان شرکت فعال داشتند.وبا نیروهای میر به رهبری برکت جنگیده است.واز ناحیه بدن زخمی میشود.بعد از این جنگ طاهرزئیها به بنزرک میناب میروند.ودر انجا زخمیهای خود را مداوا میکنند.زخم بدن رئیس دوست محمد را  با داروهای محلی که از معجونی از بوته های صحرایی و روغن ساخنه میشد مداوا میکند.و خیلی سریع التیام می یابد وسایر زخمی ها را از جمله رئیس حسن  را با داروهای محلی معالجه می کنند.معجونی که از داروهای محلی واز بوته های صحرایی میساختند این خاصیت را داشته که از عفونت والتهاب در محل زخم جلوگیری کندو این معجون را بصورت لولهای باریکی در محل زخم فرو میکردند .در اینجا باید اضافه کنم. که در ان دوره  زمانی تنتورید(ایدین)و دیتول که روی شیشه ان عکس دو شمشیر به صورت ضرب در بود داشته اند.در ضمن در این جنگ جان محمد داد محمد ـ موسی کرمشاه که دایی محمد رئیس موسی میباشد به همراه محمد رودباری و محمد دلمراد شهید میشوند. یکی دیگر از شهدای این جنگ دادشاه محمد حسین است که بسر دائی رئیس دوست محمد می باشد .می گویند هنگامی که رئیس دوست محمد زخمی می شود دادشاه محمد خودش را سبر رئیس دوست محمد نموده وشهید می شود وهمامجا در تمب شکری دفن می گردد .در ضمن دادشاه محمد بدر بزرگ محمود زره زاده می باشد. 

بعد از جنگ چه بغان قبیله طاهرزئی به رهبری رئیس علی جلال گرایش به دولت تهران به رهبری رضا شاه بهلوی بیدا میکنند.که جریان کامل ان را در مطلب امنیت در زمان سه رئیس طاهرزئی  را من قبلا نوشته ام.نزدیک شدن قبیله طاهرزئی به دولت تهران برکت را نگران میکند.بار دیگر اوضی ها وتجار بندر عباس به کار خنکی دست میزنند وبین نمایندایی از رزیم تهران و برکت نقش واسطه را بازی مکنند.و تماس بین برکت و نماینده دولت تهران برقرار میشود. اخوند اوضی نقش واسطه را بعهده داشته .من اخوند اوضی را که در سن کهولت بود دیده ام.با الاغ به بمانی امد وچند روزی در بمانی ماند. برکت وقبیله میر در گوشکی ساکن بودند. برکت می بذیرد که با نماینده تهران در سرزه ملاقات کند.عبدالله خان برکت وجلال برکت با ملاقات برکت مخالفت می کنند.عبدالله خان برکت بیان میکند که من هزینه یک سال جنگ با دولت تهران را دارم(نقل قول از مراد میر زا).ولی برکت تصمیم به ملاقات با نماینده دولت تهران را می گیرد.از عظیم مراد حان میر حاجی شنیدم که میگفت که شخصی بنام شهداد شهکرم را رئیس علی جلال نزد برکت می فرستد وبرکت را با ملاقات با نماینده دولت بر حذر می دارد.از دادمحمد رئیس شنیدم که رئیس حسن هم فردی نزد برکت میفرستد و برکت را از ملاقات با نماینده دولت تهران بر حذر می نماید.بر حذر داشتن برکت با نماینده دولت تهران از سوی رئیس حسن ورئیس علی بیانگر چرخشی در سیاست قبیله طاهرزئی است نسبت به دولت مرکزی ودولت تهران.

اما در ادامه زیرا مطلب درباره بیو گرافی رئیس دوست محمد است.بیش از ابن راجع به رفتن برکت به تهران را نمی نویسم ودر مطلبی وکامنت دیگری این مطلب رابه طور کامل خواهم نوشت.اما در اینجا می خواهم از صادرات گیاوان به خلیج عربی و سلطنت مسقط در ان زمان برایتان بنویسم.

عبدالله خان برکت چوب وزغال وحتی دام به مسقط صادر میکرد.که از چوب موسمی برای ساختن لنج استفاده می شد .و از چوب معمولی در امر ساختن خانه استفاده می شد.و زغال هم جهت سوخت صادر می شد. در زمان حکومت رئیس حسن ودو رئیس دیگر طاهرزئی من از واردات گیاوان از کشورهای خلیج عربی در کامنت ومطلب امنیت در زمان سه رئیس نام برده ام. که شامل واردات قند ـ بارچه  ـچای ـبرنج واسلحه و مهمات جنگی بوده است.اما صادرات گیاوان به خلیج عرب شامل دام ـخرما ـ زغال وغله بوده است.

 بازگرداندن اسرای گیاوان (توجک و بریزگ)  از خلیج عربی به گیاوان 

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد