((( طاهرزئی )))

تارنمای طاهرزئی وبلاگی است که از حقوق قبیله طاهرزئی(گرگیج)،مردم گیاوان،منطقه و ملت بلوچ دفاع می کند

((( طاهرزئی )))

تارنمای طاهرزئی وبلاگی است که از حقوق قبیله طاهرزئی(گرگیج)،مردم گیاوان،منطقه و ملت بلوچ دفاع می کند

بیوگرافی وشرح حال زندگی سردار بزرگ طاهرزئی (قسمت دوم)

بیوگرافی وشرح حال زندگی سردار بزرگ طاهرزئی

 

رئیس حسن طاهرزئی

 

نوشته شده توسط :مهندس عیسی بیرداد طاهرزئی

 

( قسمت دوم )

 

بازگشت قبیله طاهرزئی به گیاوان

 این زمان مصادف با جنگ جهانی دوم است .( ۱۹۴۵ـ۱۹۳۹م ) که بین نیروهای متفقین ،فرانسه،انگلیس،امریکا و روسیه از یک طرف با حکومت نازی المان به رهبری هیتلر و متحدانشان مانند موسلنی از ایتالیا رخ می دهد .(در بایان جنگ جهانی در سال ۱۹۴۵ با اشغال ایران از طرف متفقین به دلیل گرایش رضا شاه به المان نازی ،از طرف نیروهای متفقین به کشور افریقای جنوبی و به شهر زهانسبرگ تبعید می شود ).

بیوگرافی وشرح حال زندگی سردار بزرگ طاهرزئی

 

رئیس حسن طاهرزئی

 

نوشته شده توسط :مهندس عیسی بیرداد طاهرزئی

 

( قسمت دوم )

 

بازگشت قبیله طاهرزئی به گیاوان

 این زمان مصادف با جنگ جهانی دوم است .( ۱۹۴۵ـ۱۹۳۹م ) که بین نیروهای متفقین ،فرانسه،انگلیس،امریکا و روسیه از یک طرف با حکومت نازی المان به رهبری هیتلر و متحدانشان مانند موسلنی از ایتالیا رخ می دهد .(در بایان جنگ جهانی در سال ۱۹۴۵ با اشغال ایران از طرف متفقین به دلیل گرایش رضا شاه به المان نازی ،از طرف نیروهای متفقین به کشور افریقای جنوبی و به شهر زهانسبرگ تبعید می شود ).رئیس حسن با ورود به گیاوان با نیروهای دولت تهران درگیر میشود.اول فردی را بنام احمدو که بای نیروهای حکومت تهران را به گیاوان ومنطقه باز میکند و با نیروهای رزیم تهران همکاری میکرد ،رئیس حسن او را در سرزه به قتل میرساند .با قتل احمدو اکثر نیروهای تهران گیاوان را ترک می کنند.

رئیس دوست محمد و رئیس علی جلال از عجمان  عازم گیاوان می شوند.ودر بدو ورود به گیاوان در منطقه زیارت با باقی مانده نیروهای تهران در گیر می شوند.ریئس حسن باحمله غافل گیرانه ،وبه بشت نیروهای رزیم تهران به حمایت ریئس دوست محمد ورئیس علی می اید.واز این تاریخ به بعد نیروهای رزیم تهران گیاوان را کاملا ترک میکنند .وبا ترک نیروهای تهران از گیاوان بعد از ان ،خانوادهای طاهرزئی به گیاوان بر می گردند .گیاوان به سه قسمت وسه منطقه تقسیم میشود وتحت حکومت طاهرزئی قرار میگیرد. یک قسمت تحت حکومت رئیس دوست محمد و یک قسمت تحت حکومت رئیس علی و حکومت رئیس حسن از میشی در سیریک شروع میشود تا کربان و بشکوه.(سرارو، همزنگ و بنگرمان )هم در بر می گرفته .

جنگهایی که بین رئیس حسن بعد از بازگشت از عجمان با نیروهای رزیم تهران رخ می دهد ،فردی که اشنا یی به سلاح و مهارت در جنگ داشته بین نیروهای رئیس حسن به نام جانک تعزیز شده جان محمد است و دائی عباس ابراهیم است هم در این در گیریها گشته میشود.قبل از مهاجرت قبیله طاهرزئی به خلیج عربی یک بار هم خانوادهای طاهرزئی به رهبری سه رئیس به اسبید میر بهار می روند (در گوسبند ومناطق گیاوان قرار دارد)ومدتی در انجا می مانند .عبدالله محمد شهری که خود هم همراه بوده از این سفر تعریف میکرد.دادمحمد رئیس هم می گفت که رفتن به اسبید بهار به دلیل بروز اختلاف بین دو قبیله طاهرزئی و میر بوده است.

 

صفات شخصی و مهارتهای فردی رئیس حسن

رئیس حسن فردی متواضع ،متین وبی تکبر بود. مانند سایر رهبران قبیله طاهرزئی ،من میرزا برکت وجانمحمد برکت را باهمین متواضعی دیدم. رئیس حسن در تیر اندازی مهارت کامل داشت .برای مسافرت بیشتر از شتر استفاده می کرده و در جمازی مهارت کامل داشته است.رئیس حسن از هوش وحافظه ی بالا برخوردار بوده است گذشته از شجره نامه قوم طاهرزئی وگیاوان ،شجره دیگر قبایل را در گیاوان ،بلوچستان ومنطقه را می دانسته واز بر نقل می کرده.قول وسخن رئیس حسن به قول بلوچی خودمان یکی بوده وتغیر نمیکرده.این صفت بین سران بلوچ وسایر بلوچها کما بیش رایج بوده است .رئیس حسن مدیر ومدبر ماهری بوده و گذشته از کشاورزی و دامداری ،تجارت هم می کرده است .چند باره لنج یا در همین جا گیاوان ساخته شده بودند یا خریداری کرده بود در امر صادرات جنس از گیاوان و واردات جنس و کالا از خلیج عربی در رفت و امد بودند. اکثرا نام لنج کهربایی را شنیده اید که اولین لنج در گیاوان بود که دینابی به موتور ان نصب بود. و لامبی روشن می کرد.ناخدای لنج کهربای عزیز حاجی ابراهیم بود .یکی دیگر از لنجهای رئیس حسن لنج معروف نمکی بود که نمک از هرمز به گیاوان می اورد . که از این نمک در امر خشک کردن ماهی وشور کردن ماهی استفاده می شد.(ماهی سوری ). از شکل ظاهری رئیس حسن برایتان نمی نویسم.زیرا عکسهای تقریبا زیادی از رئیس حسن وجود دارد .اما مطلبی که باید اضافه کنم ،رئیس حسن قامتی بلند داشت وبه صدو نود سانتی متر می رسید وهیکلی مناسب با طول خود داشت.رئیس حسن در منزل بیراهن سفید با استین های گشاد و بدون کالا یا یقه می بوشید .که در بلوچستان وگیاوان ان زمان متداول بود .گذشته از دکمه های روی سینه بیراهن یک دکمه روی شانه هم وجود داشت .ودر انجا بسته می شد رئیس لنگ معروف یه سایه کوهی قرمز بود ونه خاکستری استفاده می کرد.رئیس حسن روی لباسهای خود بشت عربی می انداخت .بدرم بیرداد هم به عنوان تفریح گاهی بشت شانه های خود می انداخت .رئیس حسن بسیار خوش لباس بود .یک دستمال اضافی زیر باغ سر خود می انداخت .

در اینجا جا دارد داستانی را که از داد محمد رئیس شنیده ام برا یتان تعریف کنم یا بنویسم . فردی از افراد ارشد رزیم شاه در بمانی نزد رئیس علی جلال می اید .و خواهان دیدار با رئیس حسن ورئیس دوست محمد هم می شود .بعد از امدن رئیس دوست مجمد رئیس حسن هم می اید که بیش از بیست فرد مسلح و همرا هانی او را همراهی میکنند .زمانی که افسر ارشد تهران چشمش به رئیس حسن می افتد وحشت می کند واز رئیس علی جلال می برسد او کیست و رئیس علی جلال جواب می دهد این رئیس حسن یار محمد است .

رئیس حسن مسلمان وفردی مذهبی بود .رئیس حسن ساعت بنج صبح بامداد بیدار می شد .بعد از نماز صبح نان تنکی که نان نازکیست وبر روی تین بخته می شد با چای شیرین می خورد (نقل قول از دوست محمد حسن یار محمد )تا ساعت هشت صبح که به مجلس میرفت (در اینجا دوست دارم از ساختمان مجلس رئیس حسن برایتان بنویسم ساختمان بسیار زیبایی بود به عرض هفت تا هفت ونیم  متر و به طول بیش از بانزده متر و کف ان یک متر یا یک نیم متر از زمین فاصله داشت .)و صبحانه را در انجا با افرادی که در مجلس بودند می خورد .و متصل به ساختمان مجلس رئیس حسن یک ساختمان هم  برای خوابیدن مهمانن وجود داشت .اما روش وخوردن صبحانه در کردر،طاهروئی،بنداران وبمانی به همین شکل هم معمول بود .،صبحانه شامل گوشت سفید (مرغ)،گوشت قرمز (بز ،بره و گاو ) وماهی قرمز بود.بلالوط که رشته مانند ومانند برنج ان را بخت می کردند وبه عمل می اوردند وبعد با روغن وشکر سرخ می کردند هم مصرف می شد ..

 

ساختمانها وبناها

به دستور رئیس حسن دو ساختمان دو طبقه یکی در طاهروئی ودیگری در بنداران ساخته می شود که به انها دالان می گفتند .ساختمانهای بسیار زیبایی بودند با سقفهای بلند ودیوارهای و ستونهای عمودی .من وبرادرم شهید جلال دوره دبستان تا کلاس هفت وهشتم را در طبقه بالای ساختمان دالان طاهروئی و نزد گلثوم دوست محمد کرمداد می زیستیم.کلثوم در طبقه باین میزیست .الهیار رئیس موسی فرزند گلثوم  در ساختمان متصل به دیوار دالان از داخل حیاط که ساختمانی زیبا با بچه هایش زندگی می کرد. رئیس حسن در دالان بنداران می زیست و در دالان طاهروئی اول رئیس موسی ،دوست محمد حسن که در یک ساختمانی مجزاو متصل به دیوار به حیاط دالان از داخل  و علی یار محمد در ساختمانی که در بالا نام بردم که الهیار رئیس موسی ساکن بود می زیست.یک ساختمان مجلس متصل به دیوار دالان وجود داشت که الان فرزندان رئیس موسی و فاطمه مراد دادمحمد در ان زندگی می کنند . رئیس حسن تصمیم سکونت در همزم که داخل کوه بود می گیرد .و ساختمانی در سر اشیبی تلی به دستور وی ساخته می شود من عبوری ان را دیده ام.بعد از ان رئیس حسن تصمیم می گیرد در زیارت زندگی کند و ساختمانی هم به دستور رئیس حسن در زیارت ساخته می شود.که من ان را دیده ام و یک حلقه نخل در کنار ساختمان به دستور رئیس حسن کاشته می شود .من ساختمان زیارت وان حلقه نخل را که از درختان نی کدینی و المهتری و....بود دیده ام.ابیاری حلقه نخل زیارت بکسی بود .یعنی با اب باران ابیاری می شد.

 

تماس نیروهای دریایی انگلیس با رئیس حسن

بعد از جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۳۵و تبعید رضا شاه اولین شاه بهلوی به افریقای جنوبی و در جوهانسبورد ناوگان جنگی انگلیس مستقر در ابهای خلیج عربی و دریای عمان باقی می مانند .و یک بار گروهی از ناوگان جنگی انگلیس با رئیس حسن دیدار می کنند .و به رئیس حسن مبلغی می دهند که برایشان دام (بز وبره) جهت مصرف افراد ناوگان خریداری کند .و به رئیس حسن هم بیشنهاد کمک برای تشکیل کشوری جدا از ایران می دهند .و اضافه بر این بیشنهاد می دهند که تعدادی از جوانان طاهرزئی و گیاوان را به انگلیس اعزام دارند تا در انگلیس درس بخوانند و زبان انگلیسی بیاموزند . که رئیس حسن جواب این دو بیشنهاد را معطوف به رای رئیس علی و رئیس دوست محمد می گذارد .

 

دیدار وملاقاتهای من با رئیس حسن(دیدار اول)

در اینجا می خواهم اضافه کنم ،رئیس حسن بدر بزرگ بدر من رئیس بیرداد است.،اولین بار که من رئیس حسن را به یاد دارم در بمانی من کمتر از چهار سال داشتم .در حیاط منزل ما در بمانی که بیش از چهار سون روی زمین  فرش بود و روی انها تک (که در بشکرد بافته می شد یا کباش بشکردی )می بوشاندند.و روی تک قالی فرش می شد وروی قالیها بتو و بالشت وبالشتک گذاشته می شد.رئیس حسن ورئیس دوستمحمد ورئیس علی انجا حضور داشتند .اکثرا کمر صحبت بلوچی بسته بودند من رفتم ولنگبندی (دستمال)از خانه اوردم .وکمر صحبت بستم .تا رئیس حسن چشمش به من افتاد خندید و نظر دیگران را متوجه کرد ،من لن گبند را انداختم وبه طرف منزل دویدم .کمر صحبت بلوچی یا لنگ یا دستمالی بلند (لنگبند به زبان بلوچی )بسته می شد ،نشسته دو کف باها را بهم جفت می کنند و دو زانو را به طرف سینه می گیرند .. بارچه ایی بلند دور کمر ودو زانو را می بندند .اما بالشتک عبارت است از بریدن و دوختن بارچه ایی با عرض و طول مساوی ،در حدود هشتاد سانتیمتری به شکل مربع که ان را از بشم گوسفند تمیز شده و به عمل اورده شده یعنی کوبیده شده توسط خیزران بر می کردند طول وعرض بالشتک را با فاصله ده تا هشت سانتی متر با نخ می دوختند و برای نشستن از ان استفاده می کردند وروی ان می نشستند و همچنان بر روی بالان الاغ هم می بستند .

 

دیدار دوم من با رئیس حسن

دیدار دوم من با رئیس حسن در زمان عروسی یارمحمد علی جلال با شمسی دوستمحمد حسن دختر دوست محمد در سرارو بود ، بدرم بیرداد تدارک عروسی را بر عهده داشت .طاهرزئیهای اطراف و سایرین دز بمانی جمع شدند و گروهی نوازنده که شامل لوطی و سازی بودند به بمانی امدند وشبی در بمانی کوبیدند .و روز دیگر راهی سرارو شدیم در ان زمان وسیله مسافرت شتر ،اسب و خر بود . جشن عروسی در سرارو بر گذار می شد من وجلال وسایر بچه ها وبچه های همراه ما مانند فرزندان لشکرک با بسول با خر خود را به سرارو رساندیم .بچه هایی که همراه ما بودند خرها را گرفتند ،من به کبری یا به زبان خودمان محل شیرانی یا مجلس که از سون وچوب ساخته می شد و من به ان شیرانی که از همه بزرگتر بود رفتم .ُمن سلام کردم ،جمع زیادی دور تا دور شیرانی نشسته بودند ومن در محلی نشستم ،من اول متوجه رئیس حسن نشدم .اما زمانی که نشستم متوجه شدم که رئیس حسن در ان جمع حضور دارد .من از جای خود بلند شدم و به طرف رئیس حسن رفتم و به او دست دادم وگفتم ببخشید که من شما را اول بجا نیاوردم ونشناختم و او در جواب من گفت اشکال ندارد .و بجای اول خود بازگشتم و نشستم. در اینجا می خواهم برایتان بنویسم شخصی در کنار رئیس حسن با لباس تمیز بلوچی و سبیلهای بلند وسیاه نشسته بود من هر قدر کنجکاو شدم او را نشناختم .و فکر کردم بلوچی است از بلوچستان،لوطیها و سازیها شروع به نواختن کردند .او با حرکات موزون دست وبا و کمر شروع به رقصیدن کرد من بعدا فهمیدم که محمد یوسف است کد خدای سرزه.

در یک زمان صدای قوی بگوش رسید ،رئیس حسن گفت باید صدای شلیک گلوله باشد .که رئیس علی جلال نزدیک می شود و یا ممکن است کوه افتاده باشد .و اضافه کرد ببینید گرد خاک از اطراف بلند میشود .بعد از مدتی رئیس علی جلال به سرارو امد وافراد مسلح همراه او بودند .(علی راهی،محمد لشکری ).رئیس علی جلال در نزدیکی سرارو با اسلحه برنو تیرهای هوایی شلیک کرده بود.و از وقایع جالبی که در زمان عروسی یار محمد رئیس می توان نام برد . یکی جمازی شهمراد محمد حاجی است که از بمانی همراه ما بود  بعد بند گرمان شروع به تاختن شتر کردند ،شتر شهمراد محمد حاجی رم کرد و زیر درختی رفت و شهمراد محمد حاجی روی کته شتر خوابید و اسیبی ندبد دومین حادثه این است که محلی بنام ترمبگ در بدو ورود به سرارو وجود داشت که اب از کوه جاری بود و درختان تنومند کرت در انجا سبز شده بود و به محلی مقدس معروف شده بود .و همه باید از هنگام عبور از این محل از رکاب خود بیاده می شدند حاجی عیسی ترکمانی قاضی بمانی وگیاوان همه را از بیاده شدن بر حزر داشت وگفت سواره  عبور کنند و این درختانی بیش نیستند .و این هم چشمه ایی است که اب از ان بیرون می اید .و امری است طبیعی.از وقایع دیگر قابل ذکر اسب سواری دوست محمد حسن و مهراب بیرداد است که در هنگام عصر اسب می تاختند . خسرو خان قشقایی در فارس و شیراز دو سر اسب برای رئیس علی جلال فرستاده بود .،که یکی از اسبها بسیار سرکش بود و فقط دوست محمد رئیس حسن  و مهراب بیرداد و نگهدارنده اسبها خورشید اکبر می توانستند سوار ان شوند .در یک عصر زمانی که دوست محمد حسن ان اسب را می تاخت ،رم کرد که از بریدگی اب بین شش تا هشت گز بریده بود .

 

دیدار سوم  من با رئیس حسن

من سومین واخرین بار رئیس حسن را در زیارت دیدم .،افرادی از تهران از جمله فردی بنام طاه عباس به بمانی امدند و می خواستند با رئیس حسن ملاقات کنند .من به همراه بدرم و ان افراد به زیارت نزد رئیس حسن رفتیم و نهار را در انجا خوردیم .در ادامه باید اضافه کنم که رئیس حسن ورئیس علی تا جایی که من یاد دارم در جمع غذا نمی خوردند .

 

وفات و رحلت رئیس حسن

من تاریخ دقیق رئیس حسن را بیاد ندارم .اما حتما تاریخ وفات رئیس حسن نوشته شده است . اما باید بین سالهای ۱۹۶۰ تا۱۹۶۴میلادی باشد .من حدود دوازده تا سیزده ساله بودم وما در بمانی بودیم که خبر فوت ورحلت رئیس حسن را به بمانی اوردند .فاطمه حسن که در بمانی زندگی می کرد با شتر خود را به بنداران رساند .در شب ان روز رئیس علی جلال از گوجگ به بمانی امد رئیس علی جلال در حیاط منزل ما همانجایی که قبلا برایتان از اولین دیدار خود با رئیس حسن نوشتم تا باسی از شب استراحت کرد و صبح زود به طرف بنداران عازم شده بود .

بدرم بیرداد همان شب از مسافرتی که به خلیج داشته با لنج کهربایی به گیاوان در سیریک می اید .ودر مراسم سوگواری شرکت می کند .مراسم سوگواری در بنداران یود .وتا چهل روز افرادی از فرزندان رئیس حسن وبرادرش علی یار محمد در انجا بودند واز مردمی که می امدند ودر سوگواری شرکت میکردند بذیرایی میکردنددر اینجا می خواهم اضافه کنم که رئیس حسن با بنای دالان بنداران دستور بنای مسجدی هم در کنار دالان بنداران داده بود .و برای بیش نماز مسجد که ملا محمد بود در بیرون دالان وچسبیده به دیوار دالان ساختمانی ساخته بود .رئیس حسن را در حیاط مسجد بنداران دفن می کنند .

یادش بخیر و گرامی باد

یاد همه رفتگان بخیر

به امید موفقیت برای عائیله رئیس حسن ،همه افراد طاهرزئی ،مردم گیاوان ومنطقه

 

سلامت باشید و خسته نباشید ..............عیسی بیرداد طاهرزئی   سوئد  استکهلم ۱۵ - ۰۹ - ۲۰۰۹

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد