((( طاهرزئی )))

تارنمای طاهرزئی وبلاگی است که از حقوق قبیله طاهرزئی(گرگیج)،مردم گیاوان،منطقه و ملت بلوچ دفاع می کند

((( طاهرزئی )))

تارنمای طاهرزئی وبلاگی است که از حقوق قبیله طاهرزئی(گرگیج)،مردم گیاوان،منطقه و ملت بلوچ دفاع می کند

بیوگرافی وشرح حال سردار بزرگ طاهرزئی رئیس دوست محمد کرمداد

بیوگرافی وشرح حال سردار بزرگ طاهرزئی رئیس دوست محمد کرمداد

نوشته شده توسط :مهندس عیسی بیرداد طاهرزئی

 

 

 قسمت دوم

 

مهاجرت قبیله طاهرزئی به خلیج عربی

همانطوری که در بالا برایتان نوشتم.سیاست قبیله طاهرزئی نسبت به دولت تهران تغیر میکند.و اسطحکاک واختلافی بین قبیله طاهرزئی  به رهبری سه رئیس .رئیس حسن .رئیس دوست محمد و رئیس علی با حکومت تهران به بادشاهی رضا شاه بهلوی بوجود می اید.

بیوگرافی وشرح حال سردار بزرگ طاهرزئی رئیس دوست محمد کرمداد

نوشته شده توسط :مهندس عیسی بیرداد طاهرزئی

 

 

 قسمت دوم

 

مهاجرت قبیله طاهرزئی به خلیج عربی

همانطوری که در بالا برایتان نوشتم.سیاست قبیله طاهرزئی نسبت به دولت تهران تغیر میکند.و اسطحکاک واختلافی بین قبیله طاهرزئی  به رهبری سه رئیس .رئیس حسن .رئیس دوست محمد و رئیس علی با حکومت تهران به بادشاهی رضا شاه بهلوی بوجود می اید. علت این اصطکاک واختلاف براثر برداخت مالیات از گیاوان به حکومت تهران بروز میکند .(دولت تهران همیشه در این کوشش بوده که قدرت مالی واقتصادی حکومتهای محلی را تضعیف کند تا نتوانند سلاح ومحمات خریداری کنند .). سه رئیس از گرفتن مالیات از مردم گیاوان و برداخت به حکومت تهران مخالفت میکنند. اخنلاف وتضاد تشدید می شود. سه رئیس تصمیم به خارج فرسادن خانوادها وبچه ها از گیاوان به خلیج عربی را میگیرند. رئیس حسن خانوادها وبچه های طاهرزئی را به خلیج عربی میبرد. رئیس دوست محمد کرمداد ورئیس علی در گیاوان می مانند.رئیس حسن اول تصمیم به سکونت در راس الخیمه را می گیرد.که نزدیکتر به گیاوان بوده . اما بعدا رایش  عوض می شود.وبه عجمان نزد شیخ وحکومت عجمان شیخ راشد بن نعیمی می رود. که از دور با شیخ عجمان راشد بن نعیمی اشنا یی داشته. رئیس حسن با خانواده های طاهرزئی در عجمان ساکن میشود. در اینجا خالی از لطف نیست که برایتان بنویسم که رئیس موسی که تازه به سن سلاح بستن میرسید .خور راس الخیمه را با شنا عبور می کند .(در زمان مسافرت از راس الخیمه به عجمان ).وباید اضافه کنم که اکثر افراد طاهرزئی شنا گران ماهری بودند از جمله بدرم بیرداد . طاهر . مهراب . جلال . بالانج . دوست محمد حسن . دادمحمد و ....

رئیس دوست محمد کرمدادو رئیس علی جلال در گیاوان میمانند. با نیروهای دولت تهران درگیر می شوند.رئیس حسن اول جلال حسن وچند تن از طاهزئی ها و یاقوت را به کمک رئیس دوست محمد و رئبیس علی مفرستد.(نقل از حسین دوست محمد).بعد از مدتی رئیس دوست محمد ورئیس علی تصمیم رفتن به خلیج عربی را میگیرند. ویک مرکز دولت تهران را خلع سلاح میکنند.وبا مصادره کردن یک باره لنج عازم خلیج عربی وامارات عجمان می شوند همزمان با حرکت رئیس دوست محمد ورئیس علی به خلیج عربی وعجمان رئیس حسن جهت بیوستن به دو رئیس در گیاوان از عجمان راهی گیاوان می شود .و سر برستی خانواده های طاهرزئی را به رئیس موسی واگذار می کند.

بازگشت قبیله طاهرزئی به گیاوان

 این زمان مصادف با جنگ جهانی دوم است .( ۱۹۴۵ـ۱۹۳۹م ) که بین نیروهای متفقین ،فرانسه،انگلیس،امریکا و روسیه از یک طرف با حکومت نازی المان به رهبری هیتلر و متحدانشان مانند موسلنی از ایتالیا رخ می دهد .(در بایان جنگ جهانی در سال ۱۹۴۵ با اشغال ایران از طرف متفقین به دلیل گرایش رضا شاه به المان نازی ،از طرف نیروهای متفقین به کشور افریقای جنوبی و به شهر زهانسبرگ تبعید می شود ).رئیس حسن با ورود به گیاوان با نیروهای دولت تهران درگیر میشود.اول فردی را بنام احمدو که بای نیروهای حکومت تهران را به گیاوان ومنطقه باز میکند و با نیروهای رزیم تهران همکاری میکرد ،رئیس حسن او را در سرزه به قتل میرساند .با قتل احمدو اکثر نیروهای تهران گیاوان را ترک می کنند.

رئیس دوست محمد و رئیس علی جلال از عجمان  عازم گیاوان می شوند.ودر بدو ورود به گیاوان در منطقه زیارت با باقی مانده نیروهای تهران در گیر می شوند.ریئس حسن باحمله غافل گیرانه ،وبه بشت نیروهای رزیم تهران به حمایت ریئس دوست محمد ورئیس علی می اید.واز این تاریخ به بعد نیروهای رزیم تهران گیاوان را کاملا ترک میکنند .وبا ترک نیروهای تهران از گیاوان بعد از ان ،خانوادهای طاهرزئی به گیاوان بر می گردند .گیاوان به سه قسمت وسه منطقه تقسیم میشود وتحت حکومت طاهرزئی قرار میگیرد. یک قسمت تحت حکومت رئیس دوست محمد و یک قسمت تحت حکومت رئیس علی و حکومت رئیس حسن از میشی در سیریک شروع میشود تا کربان و بشکوه.(سرارو، همزنگ و بنگرمان )هم در بر می گرفته .

جنگهایی که بین رئیس حسن بعد از بازگشت از عجمان با نیروهای رزیم تهران رخ می دهد ،فردی که اشنا یی به سلاح و مهارت در جنگ داشته بین نیروهای رئیس حسن به نام جانک تعزیز شده جان محمد است و دائی عباس ابراهیم است هم در این در گیریها گشته میشود.قبل از مهاجرت قبیله طاهرزئی به خلیج عربی یک بار هم خانوادهای طاهرزئی به رهبری سه رئیس به اسبید میر بهار می روند (در گوسبند ومناطق گیاوان قرار دارد)ومدتی در انجا می مانند .عبدالله محمد شهری که خود هم همراه بوده از این سفر تعریف میکرد.دادمحمد رئیس هم می گفت که رفتن به اسبید بهار به دلیل بروز اختلاف بین دو قبیله طاهرزئی و میر بوده است.

 

اتفاقات برجسته در زمان زندگی رئیس دوست محمد و رئیس علی جلال در جلیج عربی

 در زمان زندگی دو رئیس اتفاقهای برجسته ایی که در خلیج رخ می دهد عبارتند از:

۱-جنگ عجمان و شارجه 

شیخ عجمان راشد النعیمی به دو رئیس ،رئیس دوست محمد و رئیس علی بیان می کند که در جنگ شرکت نکنند.اما به طرف خانه های طاهرزئی تیر اندازی می شود.و دو رئیس و دیگر افراد طاهرزئی تصمیم به حمله به مهاجمان را می گیرند.افراد طاهرزئی و دو رئیس به افراد مهاجم حمله می برند.و در نتیجه مهاجمان محل را ترک می کنند.افراد طاهرزئی همه ملبس به لباس سیاه بلوچی بوده اند .و کلا در ان زمان مردان طاهرزئی همه ملبس به لباس سیاه بلوچی بوده اند.

یکی دیگر از نقاط برجسته در دوران زندگی دو رئیس در خلیج عربی ملاقات رئیس دوست محمد کرمداد ورئیس علی با شیخ سعید المکتوم حاکم دبی می باشد.

۲- ملاقات رئیس با حاکم دبی (شیخ سعید المکتوم)

 رئیس دوست محمد ورئیس علی جلال با شیخ سعید المکتوم حاکم دبی ملاقات می کنند.دو رئیس به دبی می روند و شیخ سعید المکتوم به گرمی انها را نزد خود می بزیرد.،رئیس موسی حسن هم که همراه بوده است تعریف می کرد.که دو رئیس در ساختمان مجلس شیخ بودند و در انحا غذا می خوردند اما من و همراهان رئیس از کافه ایی که در نزدیکی قصر شیخ سعید المکتوم بود غذا می خوردیم و بعد از تقریبا ده روز که رئیس علی جلال می خواست حساب کافه را ببردازد در حدود بیست روبیه می شد.بول رایج در ان زمان در امارات المتحد عربی بعلی روبیه هندی ،ریال مسقطی و اسکناس و سکه های رایج در دیگر کشورهای عربی بوده است.حتی قرش ترکی هم رواج داشته.

در دبی تجارت رونق خوبی داشته و با هند و سایر مناطق و کشورها ی دیگر تجارت انجام می شده است.حرفه دوختن قطار برای  مهمات اسلحه هم وجود داشته.رئیس موسی می گفت که من رئیس دوست محمد ورئیس علی جلال و سایر همراهان در زمان ورود به دوبی برای اندازه گیری و دوختن قتار به کارگاه قطار دوزی رفتیم .و زمانی که می خواستیم به عجمان برگردیم به کارگاه قطاردوزی مراجعه کردیم.و قطارهای خود را تحویل گرفتیم.رئیس علی جلال مبلغی اضافی به قطار دوز می دهد که تا بر روی قطارهای من که تازه به سن برداشتن سلاح رسیده بودم بولکها ونقشهایی اضافی بزند.اما زمان تحویل قطارها رئیس دوست محمد این قطارها را می گیرد وبه جهانشاه احمد می دهد.و اضافه می کند که این قطارها مال جهانشاه احمد است.رئیس موسی بیان می کند که این قطارها به انداره من دوخته شده و مال من است .و رئیس علی اضافه می کند که مبلغی اضافی برای نفشها و بولکهای ان داده ام. 

۳-ملاقات رئیس دوست محمد .رئیس علی جلال با حاکم شارجه شیخ سلطان القاسمی

شیخ سلطان القاسمی دو رئیس را مهمان می کند و از انها به گرمی بذیرایی می نماید. 

بازگرداندن اسرای گیاوان از خلیج عریی

در زمان حکومت رئیس دوست محمد کرمداد در گیاوان که از میشی سیریک شروع می شد وبه طرف جاسک ادامه می یافته وشامل بلبل اباد بشکرد وزنگیک هم می شد،افراد مسلحی از طرف کشورهای  خلیج عربی به توجک و بریزگ حمله می کنند و چند نفر را به اسیری می برند ،زیرا در ان زمان خرید و فروش انسان رواج داشته و بر رونق ترین محلها یکی عربستان سعودی ودیگری شهر بریمی در مسقط بوده .که هم مرز با العین کشور امارات متحد عربی است .من این شهر را دیده ام و اثاری از رونق تجارت در زمان قدیم در این شهر مشهود بود .رئیس دوست محمد افراد مسلحی به سرکردگی شاهی دادالله و به همراهی عیسی رشید را با یک باره لنج خود که در بونجی بهلو می گرفته به خلیج عربی و فجیره اعزام می کند .لنج در کنار ابهای فجیره لنگر می اندازد .و چند نفر مسلح با قایق لنج خود را به ساحل فجیره می رسانند .و دو نفر را یک خانم و یک اقایی را از نزدیکان شیخ به اسارت می گیرند .افراد رئیس دوست محمد مورد تعقیب قرار می گیرند ولی موفق می شوند که خود را به بونجی با ان دو اسیر برسانند.عیسی رشید بخوبی از ان دو اسیر مواظبت می کند .. چند روزی اسرا در خانه محمد عبدرحمن در بونجی نگهداری می شوند و بعد انها را در کردر و کلنگی به نزد رئیس دوست محمد می برند و در انجا خیلی به خوبی از انها بذیرایی و نگهداری می شود .مریم جلال خود در امر نگهداری و تغزیه انها نظارت داشته است .و بعد از گذشت تقریبا چند ماه حاکم فجیره اسرای گیاوان را جهت بازگرداندن شهروندان خود به گیاوان بر می گرداند .رئیس دوست محمد دو شهروند فجیره را به انها تحویل می دهد .و ان دو به کشور خود برمی گردند .

صفات شخصی و مهارتهای فردی رئیس دوست محمد کرمداد

رئیس دوست محمد انسانی متین ،متواضع و بی تکبر بود .رئیس بهداشت را خیلی رعایت می کرد .و به نظافت توجه خاصی داشت که من توجه به نظافت را گذشته از نزد روئسای طاهرزئی در بین سایر افرادقبیله طاهرزئی دیده ام که خوش لباس و تمیز بودند .رئیس دوست محمد شبها حدود ساعت نه می خوابید وصبح زود اول فجر بیدار می شد .و برای شکار به کوهای اطراف کردر وکلنگی می رفت و افرادی از قبیله طاهرزئی وی را همراهی می کردند.،رئیس در امر شکار از سگهای شکاری استفاده می کرد. که همیشه تعدادی سگ شکاری در کردر وجود داشته .فرد و افرادی مسئول تغذیه و نگهداری سگها بوده اند.رئیس دوست محمد علاقه زیادی به شکار گراز وحشی داشته است .واز سگها برای بیرون اوردن گراز از بیشه گزها استفاده می شد. (گز درختی است که کنار رودخانه ها و در زمین شور هم سبز می شود و شوری زمین هم برای درخت گز مطلبوب است.موائد صرف غذای ریس دوست محمد مشخص بود .اما در مورد صرف مایعات رئیس در هر روز سه بار و هر بار نصف اسطکان چای شیرین می نوشید. بدر بزرگم رئیس علی می گفت زمانی که من و رئیس دوست محمد به شکار می رفتیم رئیس اب کم می نوشید .فقط از ان اب که همراه ما بود در امر نماز استفاده می شد .تقریبا عکسهای زیادی از رئیس دوست محمد وجود دارد.که بسیار خوش لباس بوده رئیس با وجود مسممی و اراده و تصمیم استوارش انسان شوخ مزاجی بوده بچه ها را خیلی دوست داشته  دادمحمد رئیس می گفت که بچه ها را جمع می کرد و با انها حرف می زد و شوخی می کرد .رئیس انسانی متواضع بوده و احترام خاصی به انسانها و به مردم گیاوان  و قبیله طاهرزئی داشته .

رئیس دوست محمد رئیسی  مدبر و با درایت بوده  ودر زمینه کشاورزی و دامداری فعال بوده و به امر تجارت هم می برداخته .چند باره لنج در بریزگ و بونجی وجود داشته که بین گیاوان و خلیج عربی در رفت و امد بوده اند.من اسم یکی از ناخداهای لنجهای رئیس را به نام ابراهیم عبدالرب به یاد دارم که بعد از فوت رئیس عباس دوست محمد به خورفکان مهاجرت می کند .و یک بار من و رئیس موسی با ماشین از کلبا به خورفکان می رفتیم .رئیس موسی چشمش به ابراهیم عبد الرب افتاد که در بیاده رد جاده راه می رفت رئیس موسی به من گفت به طرف کرنیش (بلوار ساحلی)ببیچم من به ان طرف بیچیدم .ابراهیم عبدالرب در جاده بیاده رو بود و ملبس به یک کبره (زیر بیراهنی سفید) و لنگ بود رئیس موسی او را صدا زد اما نمی شنید .و بعد رئیس موسی به من گفت در سن کهولت است و به راهمان ادامه بدهیم .(بلوار ساحلی خورفکان بلوار بسیار زیبایی بود ) .

اما در ادامه کامنت و بیوگرافی رئیس دوست محمد، رئیس اندامی مناسب داشت .بدرم بیرداد می گفت زمانی که میرزا برکت تصمیم به حمله به گیاوان را می گیرد ،افراد طاهرزئی به رهبری سه رئیس ،رئیس موسی و من به طرف جاسک حرکت کردیم . اما در نزدیکیهای سهران رئیس دوست محمد بیاده و دوان لشکر طاهرزئی را دور می زند و جلوی حرکت نیروهای طاهرزئی را می گیرد.و از انها می خواهد که به ایستند و از رفتن به جلو خود داری کنند .دیگر مهارتهای رئیس دوست محمد می توان از تسلت کامل وی به سلاح ،تیر اندازی ،اسب سواری و جمازی نام برد .رئیس بیش از بنج متر و در طول و بدون مانع برش می کرد .اما در ادامه در یک نوشته در سایت طاهرزئی که راجع به حسن علی کرمشاه بود .و کامنت بسیار زیبایی بود از نویسنده این کامنت خواندم که رئیس دوست محمد عموی خود را به نام حسن علی کرمشاه را الگوی در زندگی خود می دانسته .

در ادامه از امدن علی خان نقدی از قبیله شیرانی به گیاوان .ملاقات وی با سه رئیس طاهرزئی می خواهم مطلبی را برایتان بنویسم.

با بازداشت برکت در قزوین تهران میرزا با دولت مرکزی تهران می جنگد رئیس علی جلال از جنگهای میرزا با رزیم تهران چنین نقل می کرد. که میرزا تاکتیک و شیوه جنگی به کار می برد که تا آن زمان در بلوچستان بی نظیر بود ، یکی از ویزه گیها و تاکتیک میرزا جابحایی سریع و فاصله گرفتن از محلی بود که مورد حمله قرار میداد. بازداشت برکت از سوی رضاشاه بهلوی در تهران میرزا برکت وارد جنگ با دولت تهران می شود و به نیکشهر و بنوچ نزد علی خان نقدی میرود که اشنایی و ارتبات خویشاوندی باهم داشته اند.علی خان نقدی تصمیم به ملافات سه رئیس گیاوان،رئیس دوست محمد و رئیس حسن و رئیس علی می گیرد (به هدف میانجی گری) علی خان به گیاوان می اید و سه رئیس به خوبی ار او بذیرایی می کنند.

اول مهمان رئیس دوست محمد در کردر کلنگی می شود سه رئیس طاهرزئی و علی خان نقدی در دالان کردرکلنگی مجلس می کنند و افراد مسلح سه رئیس طاهرزئی در نخلستان جنب شمالی دالان کردر واقع است مسکن می گیرند. رهبری افراد مسلح رئیس دوست محمد کرمداد را شاهی دادالله، رهبری افراد رئیس حسن را ماری جان محمد و دادمحمد محمد علی و رهبری افراد مسلح رئیس علی را مهدی حسین بیرداد و جسین عباس درک به عهده داشتند در بایان ملاقات علی خان نقدی در کردر با سه رئیس علی خان نقدی با رهبران و نیروهای سه رئیس هم ملاقات می کند و دست میدهد. از کردر علی خان نقدی یه طاهروئی و یعد به بانداران نزد رئیس حسن میرود. از بانداران به بمانی نزد رئیس علی دعوت می شوند.

نقطه ی که می خواهم برایتان اظافه کنم و از بدرم بیرداد شنیده ام زمانی که علی خان نقدی به بمانی نزد رئیس علی جلال می اید . رئیس دستور به ساختن چند شیرانی اضافی که به معنای مجلس است را می دهد.و اضافه می کند که چند شیرانی اضافی ببندند،علی نقدی به رئیس علی  جواب می دهد چرا ما را می خواهی ببندی.اما در ادامه علی خان نقدی بدر بهرام خان است و با برادرم مهراب بیرداد رابطه بسیار نزدیکی داشت .من بهرام خان را در باکستان دیده ام.انسان بی تکبر و متین ومتواضعی بود.علی خان نقدی در دالان خود وبر اثر اصابت رعد فوت می کند.من از طرف مادر بزرگم درهاتون برکت که مادرش در بی بی رستم است با انها رابطه خویشاوندی دارم.

نقطه ای که در اینجا می خواهم از شجاعت رئیس دوست محمد برایتان بنویسم این است که افسر ارشدی از نیروهای رزیم تهران و به همراهی رئیس علی جلال در زمان حکومت بهلوی که از حمایت دولتهای قدرتمند برخوردار بوده است ،به سیریک می اید و شایع بوده که افراد سرشناس و مسلح را با چابکی که همراه داشته می زده . خواهان ملاقات با رئیس دوست محمد کرمداد می شود .رئیس به سیریک می اید و زمانی که افسر به طرف رئیس دوست محمد می رود تا با رئیس دوست محمد دست بدهد .رئیس دوست محمد یک دست خود را روی کلت وبا دستی دیگر با وی احوال برسی می کند .یکی دیکر از نقاط که بیانگر شجاعت رئیس دوست محمد است این است که فردی از افسران رزیم تهران به نام حضرت عجل و به همراهی رئیس علی جلال به گبدو میناب می اید .این افسر انسان بسیار متکبری بوده است و با دست چب به دیگران دست می داده اما زمانی که می خواهد با رئیس دوست محمد ملاقات کند ریس دوست محمد دست چب را روی کلت می گذارد.افسر رزیم متوجه می شود و به طرف رئیس دوست محمد می رود و با دست راست خود با رئیس دوست محمد احوال برسی می کند .

اما در ادامه بیوگرافی ،سرعت و قدرت برش رئیس ،رئیس حسن و رئیس دوست محمد برایتان نوشتم .اما می خواهم این واقعه را برایتان بنویسم که یک بار در هنگام شکار گراز رئیس دوست محمد کرمداد از جلو و رئیس علی جلال از بشت سر او و از راه باریکی در بین درختهای گز حرکت می کنند ،گرازی از فاصله بسیار نزدیک دو رئیس از مخفی گاه خود و از بیشه درختان گز بیرون می اید.و با سرعت به طرف دو رئیس حمله می کند .رئیس دوست محمد از روی گراز می برد و اما گراز به رئیس علی می رسد دو بای جلوی خود را جهت حمله با سر به طرف رئیس علی خم می کند ،رئیس دو گوش گراز را می گیرد و سر گراز را بر روی زمین نگه می دارد رئیس دوست محمد از بغل به گراز شلیک می کند .(گراز در زمان حمله با سرعت بسیار به افراد و سایر جانوران با سر و گردن بزرگ و قوی خود اول با خم کردن دو بای جلو فرد و یا جانور را با ضربه سر به هوا برتاب می کند .و در زمان باین افتادن با دو نیش خود فرد و یا جانور مورد نظر را می زند ).اما گراز در زمان دور زدن باید یک مسیر دایره ایی را طی کند .

 ساختمانها و بناها

به دستور رئیس دوست محمد یک ساختمان دو طبقه به نام دالان در کردر کلنگی ساخته می شود. ساختمان بسیار زیبایی بود به عرض تقریبا  هشت متر و به طول بیش از هشتاد متر که مساحت ان بیش از شیصد و چهل متر مربع می رسید ( مساحت خود ساختمان دو طبقه) این ساختمان دیوارها و ستونهای بلند و عمودی داشت و از مصالخ ساختمانی محلی و به دست معماران محلی ساخته می شود. دیواری در سه طرف ساختمان و به مساحت تقریبا یک هکتار و با دو در وجود داشت چسبیده به دیوار ساختمان و ضلع غربی دیوار ساختمان زیبایی برای عباس دوست محمد ساخته می شود که بین دیوارها را طاق زده بودند.

من شنیدم که این ساختمان را یک بنای عربی و بعدا شنیدم که این فرد از خورفکان به بونجی می اید و یک ساختمان را در بونجی برای محمد عبدالرحمن لشکری می سازد و بعدا یه کردر می اید ساختمان و دالان رئیس را می سازد. به دستور رئیس یک مسجد هم در بیرون دالان کردر ساخته می شود که اولین بیش نماز مسجد سید رضا عربی بوده که انسان با سوادی بود و گذشته از مسائل دینی به تاریخ هم اشنا بود. من با او در گیاوان و هم در شارجه صحبت کرده ام. سید در امر معالجه بیماران با دعا هم مسلط بود و در زمانی که از گیاوان به خلیج عربی امد و در شارجه سکونت کرد. کارش رونق خوبی گرفت. اما آخرین بیش نمار مسحد در زمان مریم جلال ملا گمی بود حاجی عیسی ترکامانی هم بعداز فارغ تحصیلی تر مدرسه دینی کویت امام این مسجد بوده است.

 یادمانهای من از رئیس دوست محمد

من تقریبا کمتر از بنج سال هم زمان با رئیس زیسته ام. اولین یادمان من از رئیس در محل حیات خانه ما بود که سه رئیس در انجا بودند. من او را در بیوگرافی رئیس حسن نوشته ام. اما دومین دیدار من از رئیس دوست محمد در کردر کلنگی بود، من همراه مادر بزرگم درهاتون برکت با شتر به کردر و کلنگی رفتیم و زمانی که ما به در دالان رسیدیم رئیس دوست محمد با مطلع شدن از امدن ما دم در دالان به استقبال ما امد، مادر بزرگم نزد مریم جلال به دالان رفت ولی من همان جا نزد رئیس ایستادم. رئیس در موقع است سواری و سایر مواقع دست کش می بوشید. بدرم بیرداد در هنگام است سواری از دست کش استفاده می کرد. در ان روز من به یاد دارم من نزد رئیس ایستاده بودم، رئیس چند بار دست کشهای خود زا از دست در اورد و بوشید که در ذهن من فقط همین مانده است. اما هدف نهایی ما جاسک و یکدار بود که برادر مادر بزرگم جلال برکت در آن جا میزیست و من فقط یادمانهای کمی از جلال برکت هم دازم.

وقات و رحلت رئیس دوست محمد کرمداد

 رئیس دوست محمد کرمداد و رئیس علی جلال از بمانی تصمیم به شکار در بیشه های درختان گز در کنار رودخانه جومهلد می گیرند که محل مناسبی برای گرازهای وحشی بوده است. در این محل تعداد گرازها زیاد و بالا بوده. در شکار آن روز دو رئیس را حاجی طاهر ، هاشم دوست محمد، ابراهیم مراد طاهر و افراد مسلحی از طرف هردو رئیس دو رئیس را همراهی می کرده اند. سگهای شکاری گراز را از بیشهای درختان گز بیرون می اورند و گراز با سرعت بسیار زیاد و نزدیک به رئیس دوست محمد و از جنب با سرعت زیاد به رئیس دوست محمد نزدیک می شود. صدای شلیک یک گلوله شنیده می شود، رئیس دوست محمد زخمی می شود و فوت می کنند همه به طرف رئیس دوست محمد می روند. رئیس علی جلال دستور میدهد که هیچکس دست به گلنگدن تفنگهای خود نزند.همه دور رئیس دوست محمد جمع می شوند، لوله تفنگهارا برای استشمام بوی باروت بو می کشند و اضافه بر این لوله تفنگها را  جهت یافتن بوکه و اسکات بازدید می کنند. از یکی از نزدیکان نصبی به رئیس دوست محمد شنیده ام که می گفت بوکه و اسکات در لوله تفنگ یکی از افراد نزدیک به رئیس دوست محمد مشاهده می شود، علت فوت رئیس را اصابت این گلوله می دانند.و لازم به یاد اوری است که علت شلیک این گلوله غیر عمد و بخاطر هدف قرار دادن گراز بوده است ولی به علت نزدیک بودن گراز به رئیس که ان فرد از ترس اینکه مبادا گراز رئیس را زخمی کند به طرف ان شلیک می کند که تیرش به خطا می رود و به بدن رئیس اصابت می کند.

مادر بمانی بودیم فردی به نام شهمرادک با اسب خود رئیس دوست محمد کرمداد به نام قرمز خبر رحلت رئیس را به بمانی اورد. خبر سریع بخش شد. بدرم و عباس دوست محمد در بمانی بودند. بعد از مدتی کفه بین بمانی و کلاوی بر از افرادی شد که از روستاهای مختلف بمانی به جلوی جنازه رئیس می رفتند ما بچه ها بای دیوار خانه ما در بیرون ایستاده بودیم علویان هم که معلم مدرسه بمانی بود هم راهی ان طرف شد. جسد رئیس را به بمانی اوردند، در طبقه اول دالان بمانی در اتاقی که چسبیده به دالان بمانی بود جسد رئیس را غسل دادند. بدرم گریه کنان با بایه برهنه و لانگ را تا بالای زانوی خود بسته بود به طرف خانه امد. من روی بله های خانه ما ایستاده بودم و گفت یک کتل (کتری) بیاورید که من بعدا فهمیدم که ان اب را برای شستن محل زخم می خواست.

رئیس را در قبرستان کوه سیاهی که نزدیک خور کوهستک و شهر کوهستک است به خاک می سبارند. گنبدی بر روی مقبره رئیس ساختند. در کنار گنبد مریم جلال یک ساختمان سنگی و گلی ساخت برای نشستن بانوان در ایام دو عید. در بین قبیله طاهرزئی و مردم گیاوان از زمانهای قدیم مر سوم بود که ایام عید را به زیارت قبرها می رفتند در اروبای امروزی بسیار متداول است و اقراد برای زیارت و یاد و خاطره های گذشته گان خود در اخر هر هفته به قبرستانها می روند. محل قبرستانها در اروبا مانند بارک بسیار زیبای است. از چمن ها در زمین، درختان زینتی و گلهای رنگارنگ. اما در ادامه نوشته خودمان مردم در ایام عید در منطقه بمانی و اطراف تمام روز را تقریبا در انجا می ماندن. بعد از فوت رئیس دوست محمد، رئیس علی جلال در ایام عید به کوه سیاهی می امد و در نخلستانی که جنب مقبره رئیس دوست محمد بود و درختان تنومند کرت دران سبز شده بود مجلس می گرفت در همان جا غذا می بختند و به افرادی که می ماندن غذا داده می شد. در بمانی صبح روز عید سفر میشک که در ان زمان مسئول اشبزخانه رئیس علی بود و نصف شب شروع به بختن حلوا می کرد از شیره خرما(به زبان محلی دوشاب) و ارد با ان حلوا درست می کردند و در سینی ها و مجمع هایی ( تالم) بزرگی می گذاشتند و روی هلوا روغن می ریخت و روز عید به سر قبر ها می بردند مردم از ان هلوا می خوردند. این رسم در بمانی، کوهستک و اطراف هنوز ادامه دارد. با این تفاوت که بجای حلوا شیرینی با خود می برند.

اما در این جا یاد و خاطره این سردار بزرگ طاهرزئی را، رئیس دوست مخمد کرمداد را گرامی میدارم. و ارزوی موفقیت و طول عمر برای بازماندگان این سردار بزرگ ارزو می کنم. اما در بایان موفقیت و سربلندی را برای همه ی افراد قبیله طاهرزئی، مردم گیاوان و مردم منطقه ارزو مندم.

سلامت باشید و خسته نباشید عیسی بیرداد طاهرزئی سوئد استکهلم  ۲۰۰۹،۱۰،۱۷

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد