((( طاهرزئی )))

تارنمای طاهرزئی وبلاگی است که از حقوق قبیله طاهرزئی(گرگیج)،مردم گیاوان،منطقه و ملت بلوچ دفاع می کند

((( طاهرزئی )))

تارنمای طاهرزئی وبلاگی است که از حقوق قبیله طاهرزئی(گرگیج)،مردم گیاوان،منطقه و ملت بلوچ دفاع می کند

گوشه ای از بزرگ منشی رییس طاهر علی جلال

گوشه ای از بزرگ منشی رییس طاهر علی جلال

(آخرین تصاویر شهید طاهر طاهرزئی در کوه های بلوچستان)

(از سمت راست سردار مهراب طاهرزئی ـ سردار شهید طاهر طاهرزئی ـ عظیم شهکرم طاهرزئی و دیگر یاران بلوچ)

بسم الله الرحمن الرحیم

گوشه ای از بزرگ منشی رییس طاهر علی جلال

سالها پیش در روزگارهای سفید آن زمانی که هنوز مردان بزرگ پناه و سایه

بی کسان بودند در ناحیه کلات لردک زنی با دو فرزندش که شوهرش بر اثر

بیماری در کام مرگ رفته بود با فلاکت و فقر با پاهای برهنه و تنی رنجور

و گرسنه خود را به پلنگی رساندند. پلنگی نام روستایی در ناحیه تلنگ جنوب

میناب است. دالان رییس طاهر علی جلال در همین روستاست.

گوشه ای از بزرگ منشی رییس طاهر علی جلال

(آخرین تصاویر شهید طاهر طاهرزئی در کوه های بلوچستان)

(از سمت راست سردار مهراب طاهرزئی ـ سردار شهید طاهر طاهرزئی ـ عظیم شهکرم طاهرزئی و دیگر یاران بلوچ)

بسم الله الرحمن الرحیم

گوشه ای از بزرگ منشی رییس طاهر علی جلال

سالها پیش در روزگارهای سفید آن زمانی که هنوز مردان بزرگ پناه و سایه

بی کسان بودند در ناحیه کلات لردک زنی با دو فرزندش که شوهرش بر اثر

بیماری در کام مرگ رفته بود با فلاکت و فقر با پاهای برهنه و تنی رنجور

و گرسنه خود را به پلنگی رساندند. پلنگی نام روستایی در ناحیه تلنگ جنوب

میناب است. دالان رییس طاهر علی جلال در همین روستاست. آن زن بی

پناه و یتیمانش خود را به نزد عده ای از خویشانشان که در روستای پلنگی

کشاورز بودند رساندند . چند روزی مهمان آنها شدند و چون هر کس گرفتار

عیال خود بودند و آن زمان شرایط زندگی سخت بود کم کم بی طاقتی خود را

از نگهداری آن زن بدبخت و دو فرزندش در برخوردهای خود نمایان کردند

بیچاره رو به خدا کرد و دعا کنان راهی برای پایان این رنجها خواست

از خانه خویشان بیرون آمد دو بچه گرسنه کجا برود از دور مهمانسرای بزرگ

رییس طاهر علی جلال را می دید . فکری بذهنش رسید شاید خان بزرگ کمکی

کند وغذای سیری را برای کودکانش بدهد. با این امید دست بچه هایش را

گرفت و روانه مهمانسرای رییس طاهر علی جلال شد . رییس طاهر در صدر

مجلس بودند و مردان  وجاهتدار منطقه در دو طرف مجلس نشسته بودند .

خان مشغول قضاوت و حل و فصل امور مردم بودند و گاهی هم برای رفع

خستگی و کسالت دستور میدادند که نوازندگان محلی آهنگی را بنوازند

و حضار را خوشحال و سر حال کنند ایشان هنر دوست و هنر پرور بودند

و ذوق هنری لطیفی داشتند که شروند سرایان محلی همیشه در مجلس ایشان

به هنر نمایی میپرداختند. آن زن دم در مهمانسرا با دو کودک کناری نشست

منتظر بود تا خان را ببیند نمیتوانست در میان آن همه حضار برود شرم

برش میداشت . یکی از نوکرهای خان پرسید اهای چه میخواهی چرا  اینجا

معطلی .زن با دو فرزندش گفت منتظر خان هستم تا بیرون بیایند .نوکر گفت چه

میخواهی .

-غذای سیری برای بچه هایم و کمکی که ما را ارز آوارگی بیرون آورد.

-صبر کنید من الان میروم و غدا برای شما و فرزندانتان میاورم.

نوکر به طرف مطبخ دالان رفت و بعد از مدتی کاسه ای بدست با نان برگشت

آن زن با بچه هایش خوشحال در زیر درخت تاج که کنار مهمانسرا بود مشغول به

خوردن آبگوشتی شدند که از مطبخ خان سهم آنها شده بود. در این اثنا رییس طاهر

از مهمانسرا بیرون آمدند تا به دالان بروند چشمش به آن زن و دو فرزندش افتادند

از نوکرها پرسید کیستند و چه میخواهند.همان نوکری که غدا را داده بود گفت

فقیرند و غذا میخواستند که برایشان بردم خان گفت احسنت . وبه طرفشان رفت

زن بیچاره با دو فرزند یتیمش تا دیدند که خان خودش به طرفشان میاید برخاستند

خان سلام میکنند و آنها در جواب سلام خان ابراز تشکر و احترام میکنند .

خان از احوال و اوضاع آنها پرسیدند و آن زن شرح بیچارگی خود را گفتند

رییس طاهر گفتند فردا من شخصا کار ی میکنم که دیگر نیاز مند کسی نشوید

فردا صبح به مهمانسرا بیایید.

(ازسمت راست شاهرخ طاهرطاهرزئی ـ سردار طاهر طاهرزئی ـ عظیم طاهرزئی ـ شهکرم ابراهیم طاهرزئی و دیگر یاران بلوچ)

روز بعد رییس طاهر در مهمانسرا  از آن زن و فرزندانش استقبال کرد و به کاتبان

خود دستور داد تا یک قطعه زمینی که پشت دالان ایشان بودند را به نام این زن سند

کنند و آب و تمام ملزومات آن را عهده دار شدند. آن زن و دو فرزندش ازین بخشش

و فضیلت خان حیران شدند زبانشان از فرط خوشحالی گنگ شده بود نمیدانستند

 با چه زبانی ابراز تشکر کنند با این کار خان درآمد دایمی را برایشان تقدیم کرده

بود و دیگر نیازمند کسی نمیشدند.ببینید چگونه رییس طاهر عمل کردند از روی

پاکی روح انسانی و صلابت رای همانند بزرگانی همچون امام علی (ع) که

زمینهای زیادی را به یتیمان بخشیدند و حرمت انسانی آنها را مصون کردند

بیاد بیتی از شعر شهریار تبرییزی افتادم:

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

                                     که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

این سر گذشت و این زن و دو فرزندش را بنده از نزدیک دیده ام

وآن قطعه زمین هم باغی است الان ولی افسوس که پس از رفتن رییس حاجی طاهر

باغ را مصادره کردند و فقیران را بی پناه نمودند. اما هیچ وقت نتوانستند انسانیت روح بلند

 رییس طاهر را مصادره کنند خیلیها نمی دانند یا نمی خواهند کسی بداند که رییس طاهر

با آن همه هیبت و صلابتی که داشت دارای روحی لطیف بود با زیر دستان شوخی میکرد

بی تکلف سخن میگفت حتی درشت زبانیهای آنها را تحمل میکرد . مرد بزرگی بود

که روزگار تاب تحمل ایشان را نداشت و دنیا را به کام روباه صفتان سپرد .

من وی را از نزدیک دیده بودم دقیقترین وصفی که برایشان دارم این است که مانند

طوفانی بود که با غرش رعد و برق دلها را میبرد ولی پس از لحظاتی با باران زلال

همه جا را سیراب میکرد از مهربانی و کمک..................گرگ لاشار

**********************************************************

مدیر وبلاگ طاهرزئی:

با سلام و درود فراوان خدمت برادر و همکار عزیزمان گرگ لاشار که چنین زیبا و پر محتوا بزرگ منشی و صفات نیک بزرگ مردان ایل طاهرزئی را به نگارش در می آورند و این بر گرفته از غیرت ، و صداقت، وتعصب این عزیز به قوم بلوچ می باشد و بس.

 بنده در همینجا بر خود واجب میدانم که به عنوان مدیریت وبلاگ طاهرزئی و به نمایندگی از تمام ایل طاهرزئی تشکر ویزه ای از این عزیز داشته باشم، و به ایشان می گویم ما به شما برادر با غیرت بلوچ افتخار می کنیم.

(از سمت راست سردار طاهر طاهرزئی نفر سوم عظیم شهکرم طاهرزئی و نفر پنجم شاهرخ طاهر طاهرزئی)

اری دوستان نقش شخصیتها در تاریخ هر قوم و ملتی غیر قابل انکاراند. شخصیتهای تاریخی بنا به نیازهای تاریخی هر ملت در دامن همان ملت پرورده می شوند. آنها که به شکل اسطوره در تاریخ هر ملتی مانده گار می شوند. براورنده نیازهای تاریخی هرملت از زوایای گوناگون مثلا هنری، سیاسی، علمی، اجتماعی، روانی و ... بوده اند. که مردم بلوچ در این باره نمونه های بسیاری در تاریخشان دارند که هدف ما بازگو کردن کارنامه بزرگ مردان بلوچ گیاوانی و قوم طاهرزئی می باشد. و کارنامه دلیرمردان در گذر زمان تاریخ یک ملت را می سازند و سردار شهید حاجی طاهر طاهرزئی این قهرمان ملت بلوچ و قبیله طاهرزئی در منطقه گیاوان با کارنامه ای بسیار افتخار آمیز و درخشان از این جهان فانی عبور کرد. و نامی نیک و بزرگ در صفحات تاریخ بلوچستان و منطقه گیاوان برای خود بر جای گذاشت که نسلهای آینده قوم بلوچ و بخصوص قبیله طاهرزئی از این بزرگ مرد تاریخ بلوچستان به نیکی یاد خواهند کرد و برایش سلام خواهند فرستاد و شعر خواهند سرود. و اما ما جوانان طاهرزئی باید راه این بزرگ مردان را ادامه دهیم به آن اهدافی فکر کنیم که آن مردان بزرگ فکر می کردند. و ما جوانان این قوم باید همت کنیم و خود را از این فلاکت و بدبختی که دیگران بر ما تحمیل کرده اند برهانیم همانطور که بزرگانی امثال شهید طاهر مرگ با عزت را بر زندگی باذلت ترجیح دادند و نامی نیک بر صفحات تاریخ بلوچستان رقم زدند. و به امید روزی که ما مردم بلوچ و بخصوص قبیله طاهرزئی با اتحاد و همدلی بتوانیم راه این بزرگ مردان را ادامه دهیم. به امید آن روز: طاهرزئی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد